مهاجرت
ای عاشقان ای عاشقان، پیمانه را گم کرده ام
ای دوستان ای دوستان،کاشانه ام گم کرده ام
دوراز وطن درغربتـم،مستانه ام گم کرده ام
مـرغ شـکسـته پر شـدم،آواره بـی یـاورشـدم
ازظـلم بی دینـان دون،راه وطـن گـم کرده ام
ازوضع بددرخاک خود،کردم فرارازخاک خود
دائم به فکرهـم وطن،هـم کشورم گم کرده ام
آهِ دلم سـوزان بشـد،خـون ازدلـم فـوران بـشـد
آخرکجا شد خاک من،خاک ووطن گم کرده ام
از حـال زار میـهنـم،ازبـسکه سرگـردان شـدم
جـانـم رسیـده بـرلـبـم،جـانـانـه ام گـم کـرده ام
اززندگی دراین جهان،مأیوس ودلسردگشته ام
جانـم زتـن بیزار شده ،گل خانه ام گم کرده ام
دیـدم بـرؤیـا مـیـهـنـم،صدها هـزار بیچاره را
بودندپی یک لقمه نان،نان ازوطن گم کرده ام
آخـر تـو تاکی حیـدری؟ داد وطن سرمی کنی
کن عرض خودبرخالقت،کاشانه ام گم کرده ام
source